کوتاهترین و دقیقترین تعریفی که از شکرگزاری میشناسیم این است که …
توجه و تمرکز بر روی داشتهها. البته نوع دیگری از شکرگزاری هم وجود دارد، که اساتید مطرحی مانند «دکتر جو دیسپنزا» در آموزههایشان به آن تأکید دارند، و آن شکرگزاری به خاطر نعمتهایی است که هنوز وارد زندگی شما نشدهاند؛ اما این تکنیک اصلاً قرار نیست تعریف ما را از شکرگزاری نقض کند، چون در این روش هم شما در قالب یک فردِ دارا فرو میروید و از آن جایگاه شکرگزاری میکنید، که این هم دقیقاً همان دیدن داشتههاست.
چرا این همه تأکید بر شکرگزاری؟!
حال که شکرگزاری را تعریف کردیم، سؤال بعد قطعاً اینست که چرا باید شکرگزار باشیم؟ این همه تأکید بر شکرگزاری، در کتب آسمانی و همینطور اکثر کتابهای مرتبط با حوزه روانشناسی موفقیت از کجا میآید؟. بد نیست مجدداً سازوکار جهان هستی را مورد بررسی قرار دهیم. ما در هر لحظه با افکارمان (که اغلب به صورت ناخودآگاه هستند) در حال ارسال فرکانسهایی به جهان هستی (کائنات) هستیم و جهان دقیقاً مانند یک آینه عمل میکند؛ اتفاقات، شرایط، فرصتها، اشخاص و ایدههایی در زندگی ما پدیدار میکند، که کاملاً منطبق و همسنگ با فرکانسهای ارسالی ماست. سؤال بزرگی که هر لحظه هشیارانه باید از خود بپرسیم این است که: من اکنون در حال ارسال چه فرکانسی به جهان هستم؟ (بهصورت عامیانهتر، من در حال تفکر و تمرکز بر چه چیزی هستم؟) کمبود؟ بدبختی؟ جنگ و ناامنی؟ بیماری؟ و یا کاملاً برعکسِ اینها؟
شکرگزاری دقیقاً چیست؟
پیش از پاسخ به این سؤال ترجیح میدهیم به سؤالی مخالف با این سؤال پاسخ بدهم، چرا که پس از پاسخ به آن، خود به خود معنای شکرگزاری مشخص خواهد شد. بیایید ابتدا ببینیم شکرگزاری چه چیزی نیست؟
– شکرگزاری، روزی هزاران بار خدا را شکر گفتن نیست. (مگر در مواردی که آگاهانه و همراه با احساس خوب باشد)
– شکرگزاری، هر روز و هر ساعت دنبال کردن اخبار نیست. (چرا که تمرکز اخبار صرفاً بر روی موارد مرگ و میر، جنگ، گرانی، بیماری و… است)
– شکرگزاری، سرکوب کردن و سرزنش کردن خود (تحت هیچ شرایطی) نیست.
– شکرگزاری، غیبت کردن در مورد دیگران نیست.
– شکرگزاری، بیهدف زندگی کردن نیست.
– شکرگزاری، غُر زدن لحظه به لحظه و شاکی بودن از همه چیز نیست.
– شکرگزاری، احساس بدبختی کردن پس از دست دادن یک رابطه عاطفی نیست.
– شکرگزاری، قرار دادن پُستهای غمانگیز در صفحات اجتماعی (که اغلب برای جلب توجه انجام میشود) نیست.
– شکرگزاری، عضویت در گروهها و کانالها (در اپلیکیشن های پیامرسان) و دامن زدن به شایعات و صحبت در مورد زشتیها نیست.
تمام عبارتهای بالا را گفتیم تا شاید کمی به فکر فرو برویم و هشیارانه به یاد بیاوریم که دقیقاً چقدر شکرگزار هستیم.
«والاس واتلز» نویسنده سرشناس کتاب «علم ثروتمند شدن»:
“افرادی که صادقانه خدا را بابت آنچه در تخیل خود دارند شکر میکنند، ایمان واقعی دارند. آنان ثروتمند میشوند و موجبات خلق هر آنچه را میخواهند، فراهم میآورند.”
چرا عادت به شکرگزاری نداریم؟
ما توسط کسانی که خودشان هم از این موضوع آگاه نبودهاند، تربیت شدهایم برای دیدن زشتیها و بدیها. توجه به چیزهایی که داریم و تشکر کردن بابت آنها احتمالاً در زندگی ما اصلاً ارزش نبوده است. ما یاد گرفتهایم که وقتی مریض میشویم به سلامتی فکر کنیم؛ وقتی حقوقمان را زیاد نمیکنند شاکی باشیم؛ وقتی زمستان کمآبی داریم غُر بزنیم و نگران شویم.
– بدنمان سالم است؛ خب که چه؟ حالت طبیعیِ آن این است!
– حقوق یا دستمزدمان زیاد شده؛ خب که چه؟ وظیفه آنهاست!
– امسال زمستان باران بسیاری باریده است؛ خب که چه؟ زمستانست و باران میبارد!
در قسمتی از مستند «ماتریکس الهی»، «گرگ بریدن» به نقل از پروفسور «جان ویلر» دانشمند فیزیک کوانتوم میگوید:
«ما احتمالاً هرگز نمیتوانیم مرزهای جهان را پیدا کنیم؛ اما چرا؟ زیرا زمانی که، من و شما جهان را نگاه میکنیم و انتظار داریم چیزی آنجا باشد و آن را ببینیم، همین نگاه کردن، خود یک آفرینشست»
پس هنگامی که انتظار دیدن چیزی را داریم، حتماً آن را پیدا خواهیم کرد.
جملات شکرگزاری
به نظر میرسد، این گفته از یکی از بزرگترین دانشمندان قرن بیستم به زیبایی به ما میگوید که چرا باید شکرگزار باشیم. پس به خوبی روشن میشود که:
– چرا بر داشتههایمان تمرکز نکنیم؟
– چرا سلامتیمان را نبینیم؟
– چرا به روابط خوب، دوستان خوب، همسر خوب، فرزند خوب و پدر و مادر خوبی که داریم تمرکز نکنیم؟
– چرا توجهمان را بر روی زیباییهای زندگی خودمان و جهان نگذاریم؟
اگر تا امروز شکرگزاری عادت هر روزهمان بوده است، نیازی به این تمرین نداریم. اما اگر اینطور نیست (که احتمالاش بسیار بالاست)، آنقدر باید آن را تمرین کنیم تا لحظه لحظه شکرگزار داشتههایمان باشیم.
با توجه به اینکه نوشتن، بیشترین میزان تمرکز (نسبت به صحبت کردن و فکر کردن) را درگیر میکند، حداقل روزی دو بار، ترجیحاً صبح به محض بیداری و شب قبل از خواب در دفترچه خود، تمام چیزهایی که آن لحظه بابتشان شکرگزار هستید، را بنویسید (حداقل ده مورد). میتوانید جملههایتان را با این عبارت شروع کنید: «چقدر خوبست که…»
در این مقاله به شما توضیحی خواهیم داد که چگونه قدرت دعا را باور کنید.
به شما حق میدهم اگر لحن و ادبیات این جمله برایتان عجیب باشد. زیرا مفهوم این جمله در یک برداشت سطحی و اولیه، چیزی شبیه به یک نصیحت دستورمآبانه یا یک قانون سختگیرانه به نظر میرسد که معلم مدرسهتان با اخم بیان میکند! اما اگر مفهوم واقعی این جمله را دریابید، خواهید دید که اینگونه نیست. بگذارید این موضوع را باهم بررسی کنیم:
اگر شما نیز همچون من در فرهنگی پرورش یافتهاید که نیایش با خداوند و درخواست کردن از او با نوعی غم یا احساس ناراحتی عجین شده است، عجیب نیست که چنین چیزی را منطقی و طبیعی بدانید. ما سالها یاد گرفتهایم زمانی که دست به دعا برمیداریم با لحنی ملتمسانه از قدرتی برتر بخواهیم مشکلات را از سر راهمان بردارد. اما باید بدانید این شیوهی دعا کردن، هر چقدر هم که متداول و عادی باشد، کاملاً غلط است! باهمین قاطعیت به شما میگویم که این نوع درخواست کردن از خداوند اصلاً درست نیست.
چه کسی به شما گفته است برای دریافت خواستههایتان باید با احساس ناتوانی و کمبود دست به دعا بردارید؟ چه کسی گفته است درخواست کردن از وجود برتر باید لحنی ملتمسانه داشته باشد؟ اگر تا به امروز چنین تفکری داشتید، همین حالا آن را کنار بگذارید. باور کنید وجود برتری که از آن کمک میخواهید، مشتاقانه تمام خواستههایتان را به شما خواهد داد، دعایتان را مستجاب و آرزوهایتان را برآورده خواهد کرد؛ اگر یاد بگیرید به شیوهی درست درخواستتان را بیان کنید.
در این لحظه حتماً مشتاقید بدانید یک درخواست که به درستی مطرح شود چه ویژگیهایی دارد و شیوهی درست دعا کردن چگونه است؟ نگران نباشید! کافیست سه قدم ساده را یاد بگیرید و آنها را به کار ببرید تا لذت رسیدن به خواستههایتان به یکی از تجربیات همیشگی شما در زندگی تبدیل شود!
قدم اول : پیش از دریافت خواستهتان، بابت دریافت آن شکرگزاری کنید.
شاید بگویید اینکار حتی از قبلی هم سختتر است. وقتی هنوز خانهای وجود ندارد، کارت اعتباریتان خالیست و در منزل شخص دیگری اجارهنشین هستید، چگونه برای خانهی جدیدتان شکرگزاری کنید؟ لحظهای به اصل اول بازگردید؛ گفتیم دعاهای شما باید به گونهای باشند که انگار هم اکنون صاحب خواستهتان هستید. باید آن را باور کنید و با قلبتان احساسش کنید. بدیهی است که اگر این کار را به درستی انجام دهید شکرگزاری کار سختی نخواهد بود!
بگذارید باهم روراست باشیم. زمانی که خانهتان را خریداری کردید و در آن ساکن شدید، قطعاً شکرگزار خواهید بود. درست است؟ خب اینکه کار سختی نیست! نه تنها شما بلکه اغلب افراد توانایی این کار را خواهند داشت. اما آنچه شما و دعایتان را متمایز و قدرتمند خواهد کرد، شکرگزاری قبل از دریافت نتیجه است؛ نه پس از آن!
شکرگزاری قبل از دریافت نتیجه نه تنها شما را به خواستهتان نزدیکتر خواهد کرد، بلکه احساس خوبی را در شما به وجود خواهد آورد و این احساس خوب اتفاقات خوب را به سمت شما جذب خواهد کرد.شاه کلید قانون جذب و ارتعاش را که می دانید؟
احساس خوب=اتفاقات خوب
قدم دوم: به گونهای دعا کنید که انگار هم اکنون صاحب خواستهتان هستید.
به این جمله دقت کنید:
“خدایا! کاش کمکم میکردی خانهای هرچند کوچک برای خودم بخرم. من از اجاره نشینی خسته شدهام و دیگر تحمل این شرایط را ندارم”
شما هم درماندگی و نا امیدی فرد دعا کننده را از روی کلماتش احساس کردید؛ درست است؟ حتی میتوان حس کرد فردی که این دعا را بیان میکند در اعماق وجودش اعتقادی به اینکه روزی بتواند صاحب خانهی خودش باشد ندارد. چقدر غم انگیز!
حال بیایید به یک جملهی دیگر توجه کنیم:
“خدایا! از تو ممنونم که در حال فراهم کردن خانهای زیبا برای من هستی. میدانم که تو در این زمینه به من کمک خواهی کرد و من از همین لحظه میتوانم لذت زندگی در خانهی شخصی خودم را احساس کنم”
مطمئنم شما هم مثل من با خواندن جملهی دوم احساس خوشایندی را تجربه کردید. انگار نوعی اطمینان و باور قلبی در میان کلمات این دعا موج میزند که نشان از آرامش و احساس رضایت دعا کننده دارد. او یقین دارد خداوند در آینده ای نزدیک آرزویش را برآورده خواهد کرد. اما متاسفانه باید بگویم که این نوع دعا کردن هم درست نیست…!
حالا به این دعا توجه کنید:
خدایا! از تو ممنونم که خانهای زیبا به من عطا کردی. من لذت زندگی در خانهی شخصی خودم را احساس می کنم و از تو ممنونم!
شیوهی صحیح دعا کردن و بیان خواستهها، چیزی شبیه به جملهی سوم است. باید درخواستتان را به گونهای مطرح کنید که گویی هم اکنون صاحب آن هستید. باید حتماً از افعال زمان حال استفاده کنید! باید باور کنید خواستهتان را در زمان مناسب دریافت کردهاید.
اما صبر کنید! لحن درست و بیان کلمات مناسب، به تنهایی کافی نیست. مسالهی مهمتر این است که باید احساستان مطابق با گفتههایتان باشد. بله! همه چیز باید کاملاً واقعی باشد. تا زمانیکه احساس قلبیتان همسو با کلماتی که به زبان میآورید نباشد، هیچ اتفاقی نخواهد افتاد؛ حتی اگر دعا و خواستهتان را به قشنگترین و اصولیترین حالت ممکن هم بیان کنید.
شاید در ابتدای راه این کار کمی سخت به نظر برسد. مخصوصاً زمانهایی که آثار تحقق نیافتن خواستههایمان در زندگیمان جریان دارد. اما به مرور زمان آن را یاد میگیرید. تا جایی که ناخودآگاه به همین شیوه دعا خواهید کرد.
تنها باید اراده کنید و باورتان را تقویت کنید. پس به خاطر داشته باشید در زمان درخواست آرزوهایتان از وجود برتر، هرگونه حس نا امیدی و شک و تردید را کنار بگذراید و احساس کنید خواستهتان همین جاست. در کنار شما و متعلق به خودتان!
قدم سوم: خودتان را وجودی جدا از وجود برتر تصور نکنید.
«ما تجربهی شخصی خداوند هستیم»
زمانی که برای نخستین بار این جمله را از زبان “جیک دوسی” شنیدم، احساس عجیبی وجودم را فراگرفت. از زمان درک مفهوم آن نگرش تازهای نسبت به رابطهی میان انسان و وجود برتر پیدا کردم. اما مفهوم این جمله چیست؟ چطور میشود ما تجربهی شخصی خداوند باشیم؟
یکی از تصورات اشتباه اغلب افراد که روی نگرش آنها نسبت به رابطهی جهان با خودشان نیز تاثیر میگذارد، تصور کردن نوعی جدایی و تمایز بین ماهیت خودشان و وجود برتر یا همان خداست. این تصور باعث می شود در هنگام دعا کردن و طلب خواسته هایمان از خداوند، او را وجودی غیر از خودمان تصور کنیم که قرار است از مکان و زمانی خارج از وجود ما مشکلاتمان را حل کند و اشتباه بزرگ دقیقا همینجاست! تصور یک جدایی و مرز میان وجود ما و قدرت برتر!
پس رابطهی موجودات با خداوند یا وجود برتر در واقعیت به چه شکل است؟
تمام موجودیت این جهان، از انرژی تشکیل شده است و ما نیز بخشی از این انرژی هستیم. البته یک بخش بسیار کوچک! وجود برتر یا خداوند نیز انرژی است. خواستههای ما و اتفاقات اطرافمان نیز همه انرژی هستند. پس در اصل هیچ جداییای در کار نیست و همهی جهان نوعی انرژی یکپارچه است. پس شما و خداوندتان از هم جدا نیستید و اینجاست که این جمله معنای اصلی خودش را باز مییابد:
شما تجربهی شخصی خداوند هستید. خداوند درون شما حضور دارد و مشتاق است به وسیلهی شما لذت، خوشبختی و در نهایت رسیدن به کمال را تجربه کند. او حتی از خود شما برای رسیدن به خواستههایتان مشتاقتر است. او خود شماست!
این یگانگی به خوبی میتواند مهر تاییدی بر این مساله باشد که وجود برتر هیچگاه خواهان تجربهی ضعف، کمبود و ناامیدی توسط شما نبوده و برعکس، خواهان یک زندگی تمام و کمال و سرشار از خوشبختی برای شماست. در واقع این خود شما هستید که از اصل وجودتان فاصله گرفتهاید و قدرت درونتان را به فراموشی سپردهاید. این شمایید که همچون مانعی بر سر راه جریان همیشگی عشق که از سوی خداوند به سمت شما میآید قرار گرفتهاید.
باید بدانید زمانی که خواستههایتان را از وجود برتر طلب میکنید، او مشتاقانه همه چیز را به نفع شما سر و سامان خواهد داد. به شرط آن که بتوانید فکر و احساستان را با این جریان سعادت همسو و رسیدن به خواستههایتان را باور کنید. شما باید قدر عظمتی را که در وجودتان قرارگرفته است را بدانید.
حال که فهمیدید مرزی میان شما و خداوند وجود ندارد و یگانگیِ زیبایی میان شما و وجود برتر برقرار است، دعاهایتان رنگ و بوی دیگری خواهد گرفت. از این به بعد میتوانید به خداوند بگویید که قرار است در خلق خواستههایتان با او همکاری کنید. بگویید که میخواهید وسیلهی وجود برتر برای تجلی آرزوها و سعادت باشید. واسطهای برای تجلی کمال، خوشبختی و تمام زیباییهایی که لایقش هستید. هم خودتان و هم خدایتان.
آنچه در این مطلب خواندید، راه و روشی ساده اما شگفت انگیز بر اساس آموزههای جیک دوسی است که برای دستیابی هرچه بیشتر به خواستههایتان دراختیارتان قرار گرفته است و به شما قول میدهم در صورت به کار گیری آن، از آن چه در زندگیتان رخ خواهد داد، شگفت زده خواهید شد. پس از همین امروز شروع کنید.
آخرین دیدگاهها